BTS, Roman
#زندگی_من
#ادامه_پارت_بیست_و_هفتم
من- آی نکن آروم تر! بازوم درد گرفت!
..- هنوز این اولشه. مینهو، بیا
من- خب اسم اون و فهمیدم، اسم تو چیه پس؟
..- بین رابطه میگمت.
خودمو رها کرده بودم، هر لحظه آرزوی مرگ سریع رو داشتم.
خب، به هر حال هم اون مست هم من، پس قراره حسابی جون بکنم.. اونم بار اولم!
مینهو پشت سرم و این یکی روبه روم. سرش و بین گردنم فرو برد و با دستش زیپ دامنم و پایین میداد. همینکه داستاشو روی رون پام حس کردم، فهمیدم کجا.. فهمیدم که آخرین باری که یک نفر بهم نزدیک شد چه اتفاقی براش افتاد،، فهمیدم که سه نفر بخاطر قتل من کشته شدن، فهمیدم که،، فهمیدم که،، فهمیدن که کجام!!!!!
من-جیغغغغغ نه نه، ازم دور شوووووو!
بدنم میلرزید، توان جیغ زدن هم نداشتم. ترس توان همه چیز و ازم گرفت، حتی نمیتونستم روی پاهام باستم.
به سمت درب دویدم و شروع کردم به مشت زدن.
من- کمک کمک خواهش میکنم، کمک.
..- بیا عقب!
من- نه، نه، ولم کنید.
از بازوم هام گرفتن و عقب کشوندنم.
مینهو- سریع اونو بده بخوره.
یک نوشیدنی خیلی تلخ بود که باعث شد بعد چند ثانیه بی هوش شم. و قبل از بیهوش شدنم اسم تهیونگ و با تمام وجودم صدا زدم.
[واقعا میشه الان بیاد کمکم؟ میشه دوباره بهم بگه کنارتم، دیگه اجازه نمیدم دستت آلوده شه؟ میشه؟!]
#BTS#ARMY_BTS#BTS_ARMY#ARMY#Jungkook#Teahyung#Namjoon#RM#R_M#J_hope#Jin#Jimin#Suga#Yoongi#AgustD#Nam_jin#Namjin#Teah_kook#Teahkook#Teah_jin#Teahjin#Jin_kook#Jinkook#Nam_kook#Namkook#Roman#Zendegi_man#Roman_Zendegi_man#yooshi
#بی_تی_اس#آرمی_بی_تی_اس#بی_تی_اس_آرمی#آرمی#جونگکوک#جونگ_کوک#تهیونگ#ته_هیونگ#نامجون#آرام#آرم_ام#جیهوپ#جی_هوپ#جین#جیمین#شوگا#یونگی#آگوست_دی#نام_جین#نامجین#ته_کوک#تهکوک#تهجین#ته_جین#جین_کوک#جینکوک#نامکوک#نام_کوک#رمان#رمان_زندگی_من#زندگی_من#یوشی
#ادامه_پارت_بیست_و_هفتم
من- آی نکن آروم تر! بازوم درد گرفت!
..- هنوز این اولشه. مینهو، بیا
من- خب اسم اون و فهمیدم، اسم تو چیه پس؟
..- بین رابطه میگمت.
خودمو رها کرده بودم، هر لحظه آرزوی مرگ سریع رو داشتم.
خب، به هر حال هم اون مست هم من، پس قراره حسابی جون بکنم.. اونم بار اولم!
مینهو پشت سرم و این یکی روبه روم. سرش و بین گردنم فرو برد و با دستش زیپ دامنم و پایین میداد. همینکه داستاشو روی رون پام حس کردم، فهمیدم کجا.. فهمیدم که آخرین باری که یک نفر بهم نزدیک شد چه اتفاقی براش افتاد،، فهمیدم که سه نفر بخاطر قتل من کشته شدن، فهمیدم که،، فهمیدم که،، فهمیدن که کجام!!!!!
من-جیغغغغغ نه نه، ازم دور شوووووو!
بدنم میلرزید، توان جیغ زدن هم نداشتم. ترس توان همه چیز و ازم گرفت، حتی نمیتونستم روی پاهام باستم.
به سمت درب دویدم و شروع کردم به مشت زدن.
من- کمک کمک خواهش میکنم، کمک.
..- بیا عقب!
من- نه، نه، ولم کنید.
از بازوم هام گرفتن و عقب کشوندنم.
مینهو- سریع اونو بده بخوره.
یک نوشیدنی خیلی تلخ بود که باعث شد بعد چند ثانیه بی هوش شم. و قبل از بیهوش شدنم اسم تهیونگ و با تمام وجودم صدا زدم.
[واقعا میشه الان بیاد کمکم؟ میشه دوباره بهم بگه کنارتم، دیگه اجازه نمیدم دستت آلوده شه؟ میشه؟!]
#BTS#ARMY_BTS#BTS_ARMY#ARMY#Jungkook#Teahyung#Namjoon#RM#R_M#J_hope#Jin#Jimin#Suga#Yoongi#AgustD#Nam_jin#Namjin#Teah_kook#Teahkook#Teah_jin#Teahjin#Jin_kook#Jinkook#Nam_kook#Namkook#Roman#Zendegi_man#Roman_Zendegi_man#yooshi
#بی_تی_اس#آرمی_بی_تی_اس#بی_تی_اس_آرمی#آرمی#جونگکوک#جونگ_کوک#تهیونگ#ته_هیونگ#نامجون#آرام#آرم_ام#جیهوپ#جی_هوپ#جین#جیمین#شوگا#یونگی#آگوست_دی#نام_جین#نامجین#ته_کوک#تهکوک#تهجین#ته_جین#جین_کوک#جینکوک#نامکوک#نام_کوک#رمان#رمان_زندگی_من#زندگی_من#یوشی
- ۲.۱k
- ۰۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط